|
بدون شرح!
برای سلامتی سازندگان صلوات : الهم صل.....
یکی منو بگیره ...!
پیش پیش پیش
بابایی ! خوابیدی؟؟؟!!!
بچه ها یه خورده دیگه معطلش کنید....!
ژیمیناستیک کار می کنی؟؟!
مواظب دامنت باش.....!
شکمو برم!!
یخوده باید لاغر کنی!! ولی خودمونیم عجب بدن سازی هستیا!
آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است ؟
از کودکی شروع میکنیم :
در
کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم
صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی
به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری
دارد؟
روزهای
جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف
نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند
هنگامی
که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می
خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده
ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود
هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می
آمد :
مفهوم بازاریابی از ز بان استاد دانشگاه استنفورد
در دانشگاه
استنفورد، استاد در حال شرح دادن مفهوم بازاریابی به
دانشجویان خود بود
۴) شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش، اون رو به یک نوشیدنی دعوت می کنیین، وقتی کیفش می افته براش از روی زمین بلند می کنین، در آخر هم براش درب ماشین رو باز می کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین و میگین: ” در هر حال، من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج می کنی؟”، به این میگن روابط عمومی
۷) شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله میرین پیشش و می گین: “من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن” و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفی می کنه، به این می گن شکاف بین عرضه و تقاضا
۱۷- شما در یک
مهمانی، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می
آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج کن»؛ همون لحظه یه دختر دیگه که قبلا با همین کلمات
گولش زده بودید سروکلش پیدا می شه و رسواتون میکنه
|
امروز میخام یه داستان حماسی از بروبچ خودمون تو اردو بنویسم که به 2 بخش تقسیم میشه (به تقلید از ......)
بخش اول در اردو:
ما به اردوگاه رسیدیم.بعد از تخلیه بار (!) به سمت سالن حرکت کریم.آتش استرس در قلبها موج میزد و موج نگرانی در تمام وجود شعله میکشید(یا بر عکس!).ما در بازی اول با قهرمان سابق یعنی تیم ملی الف افتادیم.بچه ها همه هول کرده بودند که........ ناگه ز کمین گاه یکی سخت کمانی/شوتی ز قضای بد بگشاد بر آن راست (آن = دروازه الفی ها).که آن کماندار کسی نبود جز عرفان! خلاصه ما اون بازیو بردیم.
سپس ما تیم دوم ج را شکست دادیم و با افتخار از گروه بعنوان تیم اول بالا آمدیم. در نیمه نهایی ما با تیم دوم خودمان افتادیم که انصافا قشنگ بازی کردن. ما ابتدا یه گل عقب افتادیم اما درست هنگامی که همه امید ها به یاس تبدیل شده بود دلاوری سوار بر اسب سفید و بالدارش پگاسوس دروازه تروا ( تیم حریف) را در هم شکافت و آن دلاور کسی نبود جز......خودم! (چرا دارم کتابی مینویسم؟!؟!)
در فینال هم ما با (ج) افتادیم که اونا رو 6 بر 1 ترکوندیم! اونا هی با زمین و زمان دعوا میگرفتن و ما هی گل میزدیم! البته بقول آرین اونا هنوزم معتقدن که: زمین کج بود. پام میخارید. هوا بد بود و ...
بخش دوم بعد از اردو:
ما وقتی رشت رسیدیم اول رفتیم پیتزا خوردیم بعد رفتیم پارک شهر گشتیم بعد رفتیم بستنی خوردیم بعد رفتیم خونه بعد رفتیم....... ( البته ما هیچ جایی نرفتیم!)
بخش سوم جمع بندی:
دودورودودو ب - دودورودودو ب - دودورودودو ب - دودورودودو ب -دودورودودو ب
JUST B
JUST B
عذرخواهی
همونطور که ما قبلا گفتیم قهرمانی برامون اونقدر مهم نبود و نیست که بیایم تو وب و با آب و تاب دربارش مطلب بنویسیم و تو بوق کرنا کنیم که ای جهانیان ما قهرمان شدیم! اما وقتی الفی ها اونجوری کردن ما هم گفتیم عقب نمونیم و قهرمانیمون رو بگوش جهانیان برسونیم. اگر هم در این متن بدون حق کپی رایت از لحن یا جمله کسی استفاده شد یا کسی از این متن دلخور شد میتونه در دادگستری کل کلاس سوم ب یک دادخواست تنظیم کنه. حتما رسیدگی میشه.
با تشکر(امیدوارم جنبه شوخی داشته باشین!)
می تونید برای دیدن Edit شده ی این عکس به ادامه مطلب برید البته فکر نکنم همه خوششون بیاد!!
ادامه مطلب ...
تفاوت
مرد کلمه را کشف کرد و مکالمه را اختراع کرد. زن مکالمه را کشف کرد و شایعه اختراع شد!
مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد. زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد! از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد. ولی زن همچنان مشغول خرید بود!
ضرب المثل های خیابانی ؟
?-چاه مکن بهر کسی ، خسته میشی.زندگی عادی نیست
قند هست
تری گلیسرید هست
سیگار هست
آری تا نفس باقی هست
زندگی باید کرد
تا شقایق زنده است
ازدواج باید کرد
و به او باید گفت
که باید زین پس غذایی بپزد
فاقد قند و شکرها و نمک
کاملا بی روغن
طبق فرمایش من
نپزد خوب نهار
سه طلاقه بکنم !
زندگی چیز قشنگی است که من می گویم
چه کسی بود صدا زد :
سیگار !