ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

ترکیبیD:

تا حالا دقت کردین.......................مملکته داریم؟

صرفا جهت اطلاع!

این دفعه که یک نفر فحش های به ظاهر پیش پا افتاده ای مثل: نفهم! بی عقل! یا بی شعور! به شما داد بگیرید پدرش را در بیاورید حالا میگویم چرا!:

چون این کلمات بیش از آنچه نشان میدهند معنی دارند. توجه کنید:

۱)اگر کسی الفاظ نام برده را به شما نسبت داد  در واقع به شما صفت «حیوان» را نسبت داده.

۲)از آنجایی که سگ یا خوک جزو حیوانات هستند پس امکان دارد منظور وی یکی از این دو حیوان نیز بوده باشد که در آنصورت به طور غیر مستقیم به شما «توله سگ» یا «خوک کثیف» گفته!

۳)اما قصه اینجا تمام نمی شود!!! چون شما در این مرحله به سگ یا خوک نسبت داده شده اید پس نتیجه میگیریم طرف مقابل پدر و مادر شما را هم سگ قلمداد کرده چون سگ که از آدمیزاد به دنیا نمی آید! و به واسطه آن کل خاندان پدری و مادری شما هم به آن حیوانات نسبت داده شده اند!

۴)حالا بدترین مرحله اینجاست: از آنجایی که در قلمرو حیوانات ازدواج معنی و مفهومی ندارد پس نتیجه میگیریم...............................(امیدوارم فهمیده باشید!!)

نتیجه گیری اخلاقی:

نظر یادتون نره...........................علی!

دستاورد حمله به قزوین!

حالا اگه مردشین حمله کنید تا با همتون این کار کنیم!

دست آورد سفر ۲ روزه به اردبیل!

همونطور که از تیتر مطلب معلومه میخوام چن تا از سوتی هایی رو که بعینه دیدم براتون بنویسم(البته خیلی سوتی دیدم اینا رو فقط یادم مونده!) یه عکس هم تو ادامه مطلب گذاشتم برین حالشو ببرین از یکی از پمپ بنزیناش گرفتم!

۱) داشتیم با ماشین میرفتیم که یه تابلو تبلیغاتی اندازه ارتفاع مدرسه مون از یه موسسه زبان بود روش نوشته بود: بیاییم زبان انگلیسی را با لهجه انگلیسی بیاموزیم!!!!!(گرفتین که!) حالا اسم موسسه رو نمیگم که تبلیغ نشه!!!!!!!

۲) من فکر میکردم ترکها برای مسخره بازی از کلمتی مثل دوربین چی(=فیلمبردار) و اخبارچی(=گزارشگر) استفاده میکنن! اما فهمیدم نه!: داشتیم تو پاساژ راه میرفتیم یهو یکی داد زد: آهاااااای عینک چی...!!!!(یعنی کسی که مغازه عینک فروشی دارد!)بعد من فکر کردم با این الگوریتمی که اینا هااستفاده میکنن، احتمالا به «دکتر، آرایشگر و متخصص فیزیک هسته ای» قاعدتا باید به ترتیب «آمپول چی،قیچی چی و اتم چی» بگن!!!

۳) اینو باید عکس میگرفتم! شاید باور نکنین: یه پسره گوشه پاساژ با یه ترازو واستاده بود که یه مشتری بیاد! یهو یه پیر مرده اومد با یه استکان چایی! باورتون نمیشه استکان چایی رو داشت وزن میکرد! اینجوریشو دیگه ندیده بودم بخدا!

برای دیدن عکس برین ادامه مطلب!

ادامه مطلب ...

مدرسه

 آقا به نظر شما واقعا اینطوریه ؟؟؟

مییییر

اسراری در این عکس نهفتست

اوج فرزند سالاری

میگم مامان گرسنمه،میگه چی دوست داری؟
من:چی داریم؟
مامان:هیچی .

بعضی از دختر های امروزی

بعضی ازدختـــرهای امروزی :انقــدر بــدم میــاد از پســرهــایی کــه میـان فیسبـوک بــرا عــــلافــی !!!
انگـــار خــودش داره گــوشــه پــروفــایلــش اورانیــــم غنـــی مـــی کنـــه ... !!!

عملکرد کامپیوتر

کدوم شهروند به کدوم عملکرد کامپیوتر علاقه داره؟

تهرانی: Shortcut

قزوینی: Backup

اصفهانی: Save

شیرازی: Ignore

رشتی: Share

تبریزی: Hang!!!!

امام خمینی

یه پسر بچه از باباش میپرسه : بابائی امام خمینی تو دریا غرق شد ؟

بابا : نه پسرم , امام تو تهران مرد و تو بهشت زهرا دفنش کردن .

پسر : بابائی پس چرا همه دارن میرن شمال ؟؟؟!

دلداری به رونالدو!

اشکال نداره عزیزم اشکال نداره بیا بریم خونه به خودم پنالتی بزن!.
.
.
{gfرونالدو - در حال دلداری دادن- در ورزشگاه} 

سوء تفاهم دخترانه

روز اول که دیدمش بدجوری بهم خیره شده بود.
بعداً فهمیدم که چشماش چپه و داشته پیکان ۵۷ رینگ اسپرت دو متر اونور تر رو نگاه میکرده!
یه آه از ته دل کشید.
بعداً فهمیدم که آه نبوده و آسم داره.
بهش یواشکی یه لبخند زدم، ولی اون قیافه جدی مردونش رو عوض نکرد. این خودداریش واسم خیلی جذاب بود.
بعداْ فهمیدم که خودداری نبوده، بلکه تاحالا تو کف اون پیکان ۵۷ بوده و تازه متوجه من شده بود!!
آروم و با عشوه اومدم جلوش، دیدم تند تند داره بهم چشمک میزنه. کارش به نظرم با مزه اومد.
بعداً فهمیدم که تیک داره و پلک زدنش دست خودش نیست.
دو تا دستش رو خیلی مؤدب کرد تو هم و انداخت جلوی شلوارش.
بعداً فهمیدم از ادبش نبوده، بلکه این ندید پدید تا من رو دیده بود ....

اومد یه چیزی بگه ولی از بس هول شده بود، به تته پته افتاده بود.
بعداً فهمیدم این بشر خدادادی هول هست و لکنت زبون داره.
سرش رو از شرمش انداخت پایین و گفت س س س سلام.
بعداً فهمیدم از شدت شرمش نبوده و میخواسته من دندونهای زردش رو نبینم.
بعد از یک سری اسم و فامیل بازی، ازم پرسید آخرین کتابی که خوندی اسمش چیه!؟ گفتم: اَ...اَ...یادم نیست. گفت: چه جالب، نویسندش کیه!؟ از این تیکه بامزش خندم گرفت.
بعداً فهمیدم که تیکه نبوده و بیچاره چیزی به اسم iq اصلاْ نداره.
بوی عطرش بدجوری مستم کرده بود.
بعداً فهمیدم بوی عطر نبوده، بلکه ...
بهم گفت بیا یه کم قدم بزنیم. این حرفش خیلی به نظرم رمانتیک بود.
بعداً فهمیدم شاش داشته و میخواسته به سمت توالت عمومی حرکت کنیم.
ازش پرسیدم دانشگاه میری؟ گفت آره، مدرسمون تو دانشگاهه! از این شوخ طبعیش خیلی خوشم اومده بود.
بعداً فهمیدم که اصلاً هم شوخ طبع نیست و منظورش مدرسه افراد استثنایی توی دانشگاه شهید بهشتی بوده!
بهش گفتم داره دیرم میشه. گفت اگه میشه شمارت رو بده که بهت زنگ بزنم، من هم دادم و اون هم شماره رو زد تو مبایلش. ولی هیچوقت زنگ نزد!
بعداً فهمیدم کادوی تولد 30 سالگیش یه مبایل اسباب بازی بوده که همه جا با خودش میبردتش!

نکات مهم:
۱) چقدر چیز میشه بعداْ فهمید!!
۲) آدم منگل هم دل داره!!