دوران امتحانات یکی از زمان های طلایی عمرونه! در اون میتونید به خودتون استراحت بدین (مثل من که امتحان زبان داریم فردا و من دو روز قبل رو هیچ شکری نخوردم و امروز صبح فقط یه نگاهی به کتاب انداختم و فهمیدم که کتابمون زرد رنگه!) هم چنین میتونید واسه تابستون برنامه ریزی کنین (البته اگه وجود خارجی داشته باشه!) و خلاصه زمان خوبیه واسه اینکه فکر کنید (نه درباره درس!).
۱) من هم که دیروز داشتم کتابهای قدیمیم رو نگا میکردم که کدومو نگه دارمو کدومو بندازم دور چشمم به کتاب «نجوم به زیان ساده» افتاد که خیلی وقت پیش خریده بودمش. با یک نگاه به جلد کتاب متوجه به نکته ای شدم که اون موقع در سطح درک من نبود که متوجه بشم و همین طور فهمیدم که چه اسراری رو تنها در جلد این کتاب پنهان کرده اند. بنا بر این عکسی از جلد کتاب تهیه کردم که میتونید اون نکته رو دریابید و ببینید.
۲ ) امروز هم وقتی داشتم انگلیسی میخوندم چشمم به صفحه ای افتاد که احمدیان کشف کرده بودش و من دلم نیومد شما رو از دیدنش محروم کنم.
طبق همیشه واسه دیدن این دو عکس برین(!) تو ادامه مطلب ....
ادامه مطلب ...من (علی) فیس بوک ندارم ولی امروز یه ترول درست کردم که هر کی دوس داشت بذاره تو پیجش! البته حق کپی رایت رو خواهشا رعایت کنین(نام کوچک و حرف اول نام خانوادگی کافیه!!!!).
برین حالشو ببریم.............البته در آینده بازم درست می کنم!
ادامه مطلب ... فقط یه ایرانی میتونه صبح جمعه ساعت 6 با هزار مشقت و برنامه ریزی قبلی
پاشه بره بیرون حلیم بخوره , پارک بره,ورزش هم کنه, بعد ساعت 9 برگرده خونه
بگیره تا ظهر بخوابه !
*یک هفته پس از خلقت آدم: چون حوا بدون پدر و مادر بود، آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.
*پانصد
سال پس از خلقت آدم: با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی
غار طرف. بلند داد می زنی: هاکومبازانومبا (یعنی من موقع زنمه) بعد میری
توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن: از
خودت غار داری؟ دایناسور آخرین مدل داری؟ بلدی کروکدیل شکار کنی؟ دوران
خدمت جنگ علیه قبیله آدم خوارها رو انجام دادی؟ بعد عروس خانم که اون هم از
این دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته
شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.
*هم اکنون: به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهومسنجر احتیاج دارید. البته «ام اس ان» هم می توانید استفاده کنید ولی آنها آیکن های لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند. پس از نصب یاهومسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست «اد» می کنید و با استفاده از آیکن های مربوطه خواستگاری را انجام می دهید. البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد.
منبع:BARTARINHA.IR
دقــت کـــردیــن لذتی که تو سواری بر خر شیطون هست تو سواری لامبورگینی نیست؟؟؟
الان ساعت حدودا 11 شبه و من انگشت بر کیبرد میفشارم و همگام با ترانه باران این پست را میتایپم!
همون طور که میدونم و میدونین فردا امتحان زبان فارسی داریم. میخوام اول یه خاطره از یکی از جلسات کلاس بگم و سپس یادی به گذشته هم بندازیم........برو تو (ادامه )مطلب!
ادامه مطلب ...حالا که بحث تقلبو بچه ها باز کردن منم جالب ترین تقلبمو میگم البته به صاحت متقلب معروف کپک عزیز که سر یکی از امتحانا بعد از بیرون رفتن من اومده بود ورقمو ورداشته بود نگاه کرده بود بعدشم با خیال راحت همه رو نوشته بود بر نخوره !!!!!!!
امتحانات سوم راهنمایی بود و ما داخل سالن آمفی تئاتر امتحان میدادیم وضع تقلب هم خوب بود هر کی هر چی می خواست می گرفت و میداد امتحان جغرافی بود منم همه رو نوشته بودم به جز یکی تازه خواستم از بقل دستی بگیرم که از شانس من همون موقع ناظممون (مقدمی ) اومد وایستاد دقیقا جلوی صندلی منم هر لحظه داشتم به عالم و آدم فحش می دادم هر چقدر صبر کردم ول کن نبود و همونجا وایستاده بود منم کنار پنجره بودم یه فکر جالب به سرم زد یهو خیره شدم و از پنجره بیرونو نگاه کردم ( البته چیزی اونجا نبود و صرفا جهت پرت کردن حواس ناظم اینکارو کردم ) حدود 10 دقیقه اینکارو کردم که یهو ناظم کنجکاو شد ببینه من دارم چی رو نگاه می کنم اونم رفت جلوتر و از پنجره بیرونو نگاه کرد منم با خیال راحت چیزیو که می خواستم گرفتم ولی جالب این بود که ناظم که داشت از پنجره بیرونو نگاه می کرد می خندید نمی دونم چی دیده بود !!!!!!!!!!!
من که نفمیدم منظور از این چیه اگه شما فهمیدین بگین
البته این عکسو گذاشتم اگه کسی گم کرد بره چاپ کنه حالشو ببره !!!!!!!!
امروز اولین امتحانمون دینی رو دادیم. من ساعت ۱۰:۲۵ مدرسه رسیدم و ۱۰:۳۰ امتحان بود. دانیال گرامی هم ۶۰ بار خونه و گوشی مبارک بنده رو گرفت که بنده خونه نبودم و گوشی رو هم خونه گذاشته بودم (بروبچ خون به پشه نمیدن حالا شارژ جای خود دارد! ولی چون کلاً مایه دلگرمی هستم دانیال اینقد به من لطف داره! درکل ما دو تا در هر زمینه ای تیم خوبی هستیم!)
ادامه ماجرا بصورت رسمی:
خلاصه با صد امید و آرزو پا به میدان جهاد و شهادت و رشادت و شقاوت و سعادت و شهامت و لجاجت و سماجت و .........نهادم و به محض ورود این کلمه ای که تیتر این مطلب هست رو بی صدا در دل فریاد زدم! جای من دقیقا یکی مانده به اولین نیمکت بود. حالا شما بگویید محتمل است اینجا تقل زدن؟!؟ ولی با اینحال امروز به دانی یک صفایی دادم(!) به طوری که فلک را سقف بشکافت و وی هم یک صفای اشتباه به من داد که البته من فهمیدم اون اشتباه رسانده....... نه ببخشید صفا داده! خلاصه بعد از اینکه ورقه مان را دادیم و «کارآگاه مرداک» مدرسه (بروبچ ما خودشون میدونن کیه!) هم البته به من یا دانیال سری تکان داد که یعنی: "واقعا که! برای شما یاسین خواندندیم (=داشتیم میخواندیم!) در باب تقلب قبل امتحان؟!"
از سالن خارج شدیم و در انجا بود که فهمیدیم یکی از بروبچ سر سوال "استعداد حیوان غریزی و استعداد گیاه طبیعی است" مانده. بنا بر این تیم امداد جاده ای.... ببخشید امتحانی "ب ای ها" شامل : من، حنی،احی و دانی و بهره گیری از عناصری چون سروش توانستیم به او صفا دهیم به طوری که این بار فلک رو دو صد چند سقف بشکافت!
ادامه ادامه ماجرا بصورت خودمونی:
آقا حنی اومد گفت بریم پشت سالن داد بزنیم اونم که نزدیک پنجره س میشنوه و مینویسه. ما هم رفتیم اون پشت با هم مثلا صحبت کردیم: " بابا احی تو چقد خری آخه که همش غریزی عمل میکنی! مثل این درخت باش یکم طبیعی عمل کن" یا مثلا "shaun the sheep (!) غریزی عمل میکنه ولی...." و...... آخر سر هم اومدیم خونه!
نکته: بیکار بودم گفتم یه چی بنویسم. کامنت یادتوننره بای تا های........علی
بخوانید و به خود افتخار کنید آریایی با تمدن هزاران ساله هستید:
فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشتهام. من آن را با نشانههای آشکار دریافتهام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بختیار بودهام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمیکنم که از هنگام جوانی ناتوانترم. من دوستان را به خاطر نیکوییهای خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار خویش دیدهام. زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز میگذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر میگذرم، شما و میهنم را خوشبخت میبینم و از این رو میخواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب. در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست. باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد. من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست میدارم ولی فرزند بزرگترم که آزمودهتر است کشور را سامان خواهد داد. فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پروردهام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوانتران از شما آزرم بدارند. تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئنتری هستند. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند . هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد. از کژی و ناروایی بترسید. اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد. من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم. نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود. به نام خدا و نیاکان درگذشتهی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید. پیکر بیجان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که اینهمه چیزهای نغز و زیبا میپرورد آمیخته گردد. من همواره مردم را دوست داشتهام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت میبخشد آمیخته گردم. هماکنون درمی یابم که جان از پیکرم میگسلد ... اگر از میان شما کسی میخواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید. زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد. چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود. از همه پارسیان و هم پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند. به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.
منبع:ویکی پدیا
از همه بروبچ و بازدید کننده ها میخوام به این دو تا سایت زیر برن و به ایران رای بدن. خواهشا هر طور هست به گوش بقیه هم برسونید:
سایت حمایت از پسوند های pars. و persiangulf. :
www.dotpars.org
سایت حمایت از خلیج فارس:
http://www.persianorarabiangulf.com
بسمه تعالی
با عرض سلام و خیر مقدم و خسته نباشید به بازدید کنندگان سایت جهت تحمل سایت به اصلاع می رساند فردا شنبه مورخ 1391/2/30 مصادف با فرخنده میلاد ولادت این بنده حقیر بوده و به همیت علت تعدادی مطلب جهت شادی روح حضار محترم سایت توسط این بنده حقیر قرار داده شد خواهشمند است با بازدید و تکمیل فرم نظر خواهی نسبت به شاد کردن اعضای سایت و این بنده حقیر اقدام کنید لازم به ذکر است این مطالب صرفا جهت شادی دل عزیزان بازدید کننده بوده و هیچ ارزش مادی و معنوی ندارد هرگونه استفاده سو ء از این مطالب مربوط به خود فرد بوده و هیچ مسئولیتی متوجه گروه safa نمیباشد
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته آرین . الف عضوی از اعضای گروه safa
ترجمه :
بابا فردا تولدمه همینجوری خرکی چند تا مطلب گذاشتم بخندیم کامنت یادتون نره